سردی نگاه و بشکن فاصله سزای ما نیست یک عمر دنبال خدا گشتم تازه فهمیدم که برای یافتن خدا باید دنبال خودم می گشتم سکوتی بود بر قلبم که با ان می زدم فریاد اگر از شهر غم رفتی مرا مبر از یاد من همان قاب تهی خسته و بی تصویرم که برای تو و تصویر دلت می میرم با خود عهد بستم بار دیگر که تو را دیدم بگویم از تو دلگیرم ولی باز تو را دیدم و گفتم بی تو می میرم دلم را اهنی کردم مبادا عاشقت گردم نمی دانستم تو ظالم دل اهن ربایی داری درون قلب من نام تو پیداست زبانت چون گلی خوشرنگ و زیباست مشو غمگین اگر از هم جداییم که بی مهری همیشه کار دنیاست زندگی دفتری از خاطره هاست یک نفر در دل خاک یک نفر در دل سنگ یک نفر همسفر سختی هاست یک نفر همدم خوشبختی هاست چشم تا باز کنیم عمرمان می گذرد ما همه همسفریم تا که از جانب معشوق نباشد کششی کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد کاش می شد روی قلب سرنوشت لحظه های با تو بودن را نوشت یادمان باشد زنگ تفریح دنیا همیشگی نیست ساعت بعد حساب داریم بر سنگ مزارم بنویساشفته دلی خفته در این خلوت خاموش او زاده غم بود ز غم های جهان گشته فراموش انسانها یک به یک در خاک رفتند یکی شادو یکی غمناک رفتند چون باید رفت از این خاک خوشا ان ها که که مثل گل پاک رفتند اگر عشقم حقیره اگر جسمم کویره اگر خالییه دستام اگر همیشه تنهام برای تو عاشق ترین عاشق دنیا
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |